loading...
★ °•..•°¤*( ¯`عشقولانه های صبا ´¯ )*¤°•..•° ★
خوش آمد گویی

به عشــقولانه های صبــــا خـوش آمديـــــــــــد 

براي حمايت از سايت و زحمات مديران لطفا در سايت عضو شويد
هنگام عضويـــــــت يک پيام خصوصي برايتان ارسال ميشود ، حتما مطالعه نمائيد

فعاليت عاشقانه های صبا در زمينه دلنوشته و سرگرمی ميباشد



                 براي تماس با مديريت، اطلاع يافتن از تعرفه هاي تبليغاتي و آدرس هاي جديد سايت

                                                                                با آي دي  زير در تماس باشيد


 :. چت با مديريت .: *********مدیریت سایت صبا********


:. چت با مديريت .: *********معاون سایت علی********



آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
خانواده بزرگ عاشقان صبا 18 702 ali007
اگه قاضی باشی واسه نفر قبلیت چه حكمی صادر میكنی؟ 4 279 admin
ஜ♥ஜ فـیــــس بــوکــــــــ صبا ஜ♥ஜ(مخصوص کاربران عضو) 1 110 admin
اگه عاشق کسي شدي ........... 0 63 admin
ورود بچه ها ممنوع ..!! 1 132 admin
دختر بودن یعنی + طنز باحال 0 49 admin
しѺ√乇 لــ ــحظه های کـ ـ ـاغـ ــذی しѺ√乇 0 49 admin
▪▪••●●تـاپـیـکـــ تکـــ عـــکـــســ ●●••▪▪ 5 219 admin
دانلود جدید ترین آهنگ های روز 6 272 admin
๑۩۞۩๑ جـــــــــــــــــــــو کــــــــــــــــــ ๑۩۞۩๑ 0 49 admin
★ஐ★چــــــــــــــــت روم عــــاشـــقــانه صـــــبـــا ★ஐ★ 0 54 admin
عاشق ترین بانوی موسیقی ایران که هیچ وقت همسرش را ندید 2 6943 admin
··▪▪••●● معرفی اعضای جدید ●●••▪▪· 2 137 ali007
برنامه روزانه ملت های مختلف جهان 0 43 admin
صندلی داغ این هفته با حضور ( admin = مدیر وب و انجمن) 2 136 admin
صنـدلـی داغ + قوانین واعلام آمادگی کاربران 1 91 admin
بــــــرگه امتحانی (جدید و باحال!) 0 48 admin
نامه ی یک دختر دانشجو به استادش :18: 0 47 admin
::سوتی .....فقط بخند.....بخونین!!!!!:: 0 63 admin
··▪▪••●●خودتو نقد کن●●••▪▪· 0 45 admin
علی بازدید : 48 جمعه 01 دی 1391 نظرات (2)

گذشت و من هم نجوم رو به خوبی یاد گرفتم خودم توی خونه خوندم و به خاطر علاقه ای که داشتم خیلی زود تونستم نجوم عمومی و مقدماتی  رو درس بدم 4سال از علاقمون گذشته بود. توی دوتا استان جدا. آرزومون این بود که برای 1ساعت هم شده همو ببینیم. توی مدت این چهار سال 2بار همو دیدیم.هر روز بیشتر از روز قبل عاشقش میشدم. اون 2سال قبل از زهرا جدا شده بود  با اینکه واسه ازدواج میخواستش اما رفتارهای بچه گانه زهرا اونو خسته و خسته کرده بود .

من به خاطر علاقم به نجوم دانشگاه شرکت نکردم و نجوم رو توی شهرم قوی کردم که تا حدی هم موفق بودم. تصمیم  رفتن به دانشگاه گرفته بودم و انقدر تلاش کردم تا شهر اون قبول بشم. وااااای که چقدر خوشحال بودم به شهری میرفتم که  آرزوی قدم زدن توش رو داشتم. اون موقع تهران نمایشگاهی از عکسهاش گذاشته بود و وقتی بهش گفتم، دیووونه وار فقط اسممو صدا میزد. باور نمیکرد که توی شهرش هستم. حالا 3سال از اون موقع میگذره یعنی سال 7 از عشق ما.

روزهای خوبی بود. نمیتونستیم زیاد همو ببینیم چون اون یه شهر دیگه البته توی همون استان دانشجو بود. گاهی دعوامون میشد و دلیلش دلتنگی های من بود و کارهای زیاد خسرو. توی دانشگاه برنامه ای ترتیب دادم وبه عنوان سخنران دعوتش کردیم چه روزهای خوبی بود. من و خسرو توی یک شهر. من همیشه خودمو شاگردش میدونستم . وقتی میدیدمش تمام تنم یخ میزد. اون وقتی منو میدید تمام تلاشش رو میکرد خودش رو عادی نشون بده اما کاملا از لکنت زبونش و رفتارش میشد فهمید توی دلش چی میگذره. من جزو مدیرای سایتش شده بودم و در نبود اون همیشه از سایت مواظبت میکردم .شده بود مثل خونه دوم خودم.

...روزهایی که میومدن و میرفتن. ما همو نمی دیدیم اما بودن توی یک استان و گاهی توی یه شهر بهمون آرامش میداد. روز خریدن لپ تاپم از محل کارش که توی شهر دیگه بود خودش رو سریع به من رسوند وبا هم رفتیم مغازه دوستش و من یه لپ تاپ خوب خریدم. اما بی خبر از اینکه خزان عشقمون داره میرسه.

خسرو 2/تیر سال 91 عقد کرد بیشتر از این نمیتونم بگم چون اگه کسی رو واقعا دوست داشته باشید میدونید چه به من گذشت. اما دیگه راهی نداشتم حتی شکایتی از خدا نمیتونستم بکنم. روزی که از خودش شنیدم تا 3روز بستری شدم و از اون روز من موندم و روز های گرم اهواز ویه اسپری تنفسی که شده یادگار روز رفتنش. و آقایی که استادمه توی دانشگاه و برادر زهراست یعنی همون دوست قدیمیه خسرو. شاید شاید شاید. اوایل بهم زنگ میزد و داغم تازه میشد نه میتونستم جواب بدم و نه میتونستم جواب ندم به حرف دلم گوش میکردم و جواب میدادم. حس میکردم از ازدواجش راضی نیست اما واقعیت ازدواجش بود و تنها موندن من. حالا وقتای دلتنگی لپ تاپم و بغل میکنم و به یا روزی که با هم خریدیمش .........

قرارمون شده رسیدن به هم بعد از مرگ

از طرف پرستو

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط پسرک تنها در تاریخ 1391/10/12 و 8:56 دقیقه ارسال شده است

از خدا برایت چیزیی می خواهم
که جز خدا در باور هیچ کس نگنجد.

این نظر توسط behroz در تاریخ 1391/10/02 و 11:32 دقیقه ارسال شده است

سلام وب خیلی قشنگی داری امید وارم موفق باشی .. یه خورده روی قالب وبت کار کن شکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 15
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 87
  • بازدید ماه : 133
  • بازدید سال : 254
  • بازدید کلی : 5,883
  • کدهای اختصاصی